زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه
 

مفهوم خلیفه





واژه خلیفه از ریشهٔ خَلف می‌آید و به معنای جانشین یا نماینده است. پس از رحلت پیامبر کسی جز علی (علیه‌السّلام) ادعای جانشینی پیامبر را با اصطلاح «خلیفة الرسول» نداشته است. مسلمانان همچنین به خلیفه، امیرالمؤمنین، امام الامه و امام مؤمنین و در زبان گفتگو و مکالمه رهبر مسلمین نیز می‌گویند.


۱ - واژه خلیفه در عصر پیامبر



آن چه درباره مفهوم خلیفه در روایات بیان شد، گویای این مطلب است که واژه خلیفه پیش از ارتحال پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به وسیله خود ایشان برای افراد مشخصی به کار برده شده است.

۲ - پس از رحلت پیامبر



پس از رحلت آن حضرت نیز کسی جز علی (علیه‌السّلام) ادعای جانشینی پیامبر را با اصطلاح «خلیفة‌الرسول» نداشته است، از این رو کسانی که در سقیفه برای انتخاب حاکم اسلامی جمع شده بودند از اصطلاح خلیفه استفاده نکردند بلکه به جای آن واژه «امیر» را به کار بردند.
ابوبکر خطاب به انصار چنین گفت: «فنحن الامراء و انتم الوزراء.» انصار نیز در جواب گفتند: «منا امیرٌ و منکم امیر» واژه امیر دارای مفهومی غیر از خلیفه است؛ البته به مرور زمان از اصطلاح خلیفه به جای امیر استفاده شد. نخستین بار پس از پیامبر استفاده از اصطلاح خلیفه در حوادث پیرامونی شکل‌گیری سپاه اسامه برای ابوبکر صورت گرفت. اسامه از عمر خواست که پیام خاصی را به خلیفه رسول الله (یعنی ابوبکر) برساند و عمر نیز پس از بازگشت با تعبیر خلیفه از ابوبکر یاد کرد.
[۳] قادری، حاتم، حدیث السفینه و‌اندیشه‌های سیاسی در اسلام.

و از آن پس ابوبکر نیز خود را خلیفه رسول الله نامید؛ البته یک بار به ابوبکر «خلیفة الله» گفته شد ولی او ناراحت شد و گفت: «لست بخلیفة الله و لکنی خلیفة رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).»
[۴] ماوردی بصری، علی بن محمد، احکام السلطانیه، ص۱۷.
در عهد عمر نیز یک بار به وی خلیفة الله گفتند عمر نیز به این اطلاق اعتراض کرد. هر چند که ابوبکر در نخستین خطبه‌ای که پس از احراز کرسی خلافت ایراد کرد، چنین گفت: «و قد استخلف الله علیکم خلیفة لیجمع به الفتکم و یقیم به کلمتکم فاعینونی علی ذلک بخیر.»؛ همانا خداوند خلیفه‌ای برای شما برگزیده تا شما را متفق ساخته و سخن شما را استوار نماید.

۳ - خلافت عمر



بنابراین می‌توان گفت در آخر عهد خلافت وی، لااقل در برخی مناطق به طور غیر رسمی به وی خلیفة الله گفته می‌شد؛ شاهد این مدعا نقلی است که ابن قتیبه از قول مردم شام دارد: «و کان اهل الشام قد بلغهم مرض ابی بکر و استبطاوا الخبر، فقالوا: انا لنخاف ان یکون خلیفة الله قد مات و ولّی بعده عمر.»؛ مردم شام پس از این که از بیماری ابوبکر اطلاع یافتند، گفتند: ما می‌ترسیم که خلیفه خدا از دنیا برود و پس از او عمر خلافت را بر عهده گیرد. پس از ابوبکر، نیز در آغاز خلافت عمر مردم به او، خلیفة رسول الله می‌گفتند ولی از آنجایی که این عنوان طولانی و استفاده از آن سخت بود، مردم عمر را با واژه امیرالمؤمنین خطاب کردند.
طبق نقل دیگری، خود عمر به مردم گفت که این عنوان، طولانی است؛ شما مؤمن هستید و من هم امیر شما هستم. آنان گفتند: پس بدین ترتیب از این پس ما تو را امیرالمؤمنین می‌خوانیم.

۴ - خلافت عثمان



پس از عهد عمر و در زمان عثمان نیز عنوان خلیفة الله بر خلیفه اطلاق می‌گردید.
[۹] دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۱.
[۱۰] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۶۶.


۵ - خلافت معاویه



در عهد خلافت معاویه، عنوان خلیفة الله به طور کامل برای نامیدن حاکم رواج پیدا کرد. معاویه نخستین کسی بود که به شخصه خود را خلیفة الله نامید و حتی اموال بیت‌المال را هم مال الله نامید تا تصرف در آن منحصر به خلیفة الله یعنی خود او باشد.
[۱۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۸۳.


۶ - پس از خلافت معاویه



پس از معاویه، این عنوان در مورد سایر خلفای اموی، عباسی و غیره نیز به کار رفت؛
[۱۲] قادری، حاتم،‌ اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران، ص۱۸.
البته روشن است که به کار بردن اصطلاح خلیفه به انگیزه سود جستن از اختیارات پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و به دست گرفتن قدرت بوده است و کسانی که عنوان خلیفه (اعم از خلیفة الله و خلیفة رسول الله) را برای خود به کار می‌بردند، قصد داشتند از نوعی نیابت برخوردار شوند. نیابت از خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ـ. این در حالی است که نیابت یک نوع انتصاب است که در آن فردی به طور رسمی و صریح فرد دیگری را به نیابت خود نصب می‌کند، و این کار در مورد خلفای سه گانه از جانب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انجام نگرفت. نیابت تنها بر اساس اعتقاد به نص در جانشینی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌تواند مصداق داشته باشد.

۷ - پانویس


 
۱. دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ص۲۱.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۶.    
۳. قادری، حاتم، حدیث السفینه و‌اندیشه‌های سیاسی در اسلام.
۴. ماوردی بصری، علی بن محمد، احکام السلطانیه، ص۱۷.
۵. دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۴.    
۶. دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۸.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۷.    
۸. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۲۹۷.    
۹. دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۱.
۱۰. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۶۶.
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۸۳.
۱۲. قادری، حاتم،‌ اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران، ص۱۸.


۸ - منبع


سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سیر تحول و دگرگونی مفهوم خلیفه در تاریخ اسلام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۷/۱۰.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.